کد مطلب:41657 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:243
هم اینك شماری از فرشتگان به دیدارم آیند. تو در خانه بایست و از ورود افراد هر كه باشد جلوگیری كن. چیزی نگذشت كه عمر آمد. من (به پاس وظیفه) او را به درون خانه راه ندادم. او بازگشت و دوباره آمد و تاسه دفعه وی را بازگرداندم. با او گفتم: رسول خدا(ص) در پرده است و میزبان شماری از فرشتگان كه تعداد آنها چنین و چنان است. سپس (منع برداشته شد و) عمر اجازه ورود یافت. هنگامی كه خدمت آن حضرت رسید عرض كرد: ای رسول خدا(ص)! من چند نوبت آمده ام و علی هر بار مرا برگردانده و گفته است: رسول خدا ملاقات ندارد و خود پذیرای دسته هایی از فرشتگان است، كه تعداد آنها چنین و چنان است! ای رسول خدا(ص) (پرسش من این است كه) علی از چه راهی به تعداد و شماره آنها آگاهی یافته، آیا ایشان را با چشم دیده است؟ حضرت (به من) فرمود: علی! او درست می گوید، تو از كجا تعداد و شماره آنها را دانستی؟ [صفحه 50] گفتم: از سلام ها و تحیت های پی در پی آنه كه می شنیدم، شماره آنها را دانستم.[1] . فرمود: راست گفتی (آنها همین تعداد بوده اند). سپس به من فرمود: تو یك شباهتی با برادرم عیسی داری... (و عمر می شنید و) وقتی كه خواست از منزل خارج شود، (ناباورانه با كنایه) گفت: او را به فرزند مریم (عیسی) مثل می زند! و (با او برابر می كند).... قال علی (ع): نشدتكم بالله هل فیكم احد قال له رسول الله (ص): احتفظ الباب فان زوارا من الملائكه یزوروننی فلاتاذن لاحد. فجا عمر فرددته ثلاث مرات و اخبرته ان رسول الله (ص) محتجبت و عنده زوار من الملائكه و عدتهم كذا و كذا، ثم اذنت له فدخل فقال: یا رسول الله (ص)! انی جئت غیر مره كل ذلك یردنی علی و یقول: ان رسول الله (ص) محتجب و عنده زورا من الملائكه و عدتهم كذا و كذا فكیف علم بالعده؟ اعاینهم؟! فقال له: یا علی!قد صدق، كیف علمت بعدتهم؟ فقلت: اختلفت علی التحیات فسمعت الاصوا فاحصیت العدد. قال: صدق فان فیك شبها من اخی عیسی، فخرج عمر و هو یقول: ضربه لابن مریم مثلا...![2] . [صفحه 51]
... وقتی، پیامبر خدا به من فرمود:
صفحه 50، 51.